حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

میدونی بیشترین خوشحالیم واسه چیه؟اینکه تو نتیجم رو گرفتی و حتا بیشتر از من خوشحال بودی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اینجا تنها جاییه که میتونم راحت بگم خیلی دوست دارم.... 

یعنی مادری دارم که خیلی باحاله،هنوز نتیجه امتحان زبانم نیومده،میگه تو نمیخوای کلاس زبان بری؟همه دارن میرن کلاس اون وقت تو میخوای باز خودت بخونی؟!!!!!!!
کلا خانواده ای دارم که که خیلی بهم روحیه میدن!!!!!بخدا روحیم خوب بوده،اما وقتی اینا رو میگن میگم لابد نتیجم افتضاح میشه...

خوشحالم که یه بارم شده ازم خواستی کاری برات بکنم،بدون اینکه من بگم

۱۳

همه میگن ۱۳ عدد نحسیه،من ۱۳ اسفند امتحان دادم،۱۳ فروردین نتیجش میاد!اما من ۱۳ شهریور با تو دوست شدم،پس امکان نداره ۱۳ نحس باشه...

سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من ۲ تا امتحان داده بودم که نتیجش واسم خیلی مهمه،اولی رو وقتی امتحان دادم میدونستم بد دادم و به احتمال زیاد باید دوباره امتحان بدم،اما بدیش این بود که تا سال دیگه این امتحان تو ایران برگزار نمیشه و باید برم یه کشور دیگه،امروز نتیجش اومد و همونطور که خودم حدس میزدم خوب نبود،منی که همیشه کلی ناراحت میشدم اینبار فقط لحظه ای که نمرم رو دیدم ناراحت شدم،چون از موقعی که رفتم دانشگاه اونقد سختی و ناراحتی کشیدم که احساس میکنم ضد ضربه شدم و واقعا خوشحالم از این حالتم ،دلم نمیخواد ضعیف باشم اونم واسه نتیجه ی یه امتحان که طبعا قبل جبران،فقط تنها چیزایی که اذیتم میکنه هزینه ای که باید بکنم و اینکه مادر و پدرم از دستم ناراحت نباشن که من زحمت نکشیدم....ای کاش میتونستم خودم هزینه کارام رو بدم...خدا بزرگه...مگه نه؟

دیشب تو ماشین که بودم داشت آهنگ چشمات مهرنوش پخش میشد و من باهاش میخوندم یهو یاد  این افتادم که گفته بودی چشمام تا همیشه مال تو چون میدونم دوستشون داری،حتا بعد جداییمون هم باز این رو گفتی،یهو ساکت شدم،گفتم لابد الان دیگه این نظر رو نداری...

تمام دیشب خواب میدیدم که اومدی ایران اما به من نگفتی...

دیشب موقع تحویل سال واسه خودم فال حافظ گرفتم،این امد،ظاهر قراره برم شیراز امسال!!!!


خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکن آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر می‌بخشد زلالش
میان جعفرآباد و مصلا
عبیرآمیز می‌آید شمالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش
که نام قند مصری برد آن جا
که شیرینان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سرمست
چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد
دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
نکردی شکر ایام وصالش

یکی لطف کنه واسم عیدی پک کامل کتاب های هری پاتر و به زبان اصلی بخره،ناقابل بخدا ۱۲۰- ۳۰ دلار !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همیشه دوست داشتم کادو واسم کتاب بگیرن،اما تقریبا کسی واسم این کار و نکرد،البته جز  بچگی  هام،که اونم بیشتر پدر بزرگم واسم میخرید،و البته دوستم،که با هم از نمایشگاه خریدیم،یعنی خرید واسم ...

سال جدید داره میاد،با خودم فک میکنم سالی که گذشت واسم چه جوری بود،میبینم بیشتر یا غمگین بودم یا مریض...دلم میخواد سال خوبی رو شروع کنم،دیگه غمگین نباشم،افسرده نباشم،استرس نداشته باشم،چه از نظر روحی و چه جسمی قوی شم،دلم میخواد فکرم رو رو کارام و هدف هام بذارم و خوب بتونم تمر کز کنم تا از پس همشون بر بیام و دیگه اشتباهات قبلیم رو تکرار نکنم.یعنی واقعن آرزو میکنم بتونم از اشتباهاتم درس بگیرم و این فقط تو حرف نباشه.
واسه هم دوستان و عزیزانم سال خوبی رو آرزو میکنم و از ته دلم میخوام که شاد باشن و سالم و موفق.


 
برای تو:همیشه  هر جا هستی شاد باشی و موفق،مراقب خودت باش...

ما عاشق هم بودیم
حسی که یه عادت نیست
از من که گذشت اما
این رسم رفاقت نیست

اینکه منو از قلبت
بی واهمه می گیری
اینکه منو می بازی
دنبال کسی میری

وقتی همه ی دنیات
تنهایی و غربت بود
وقتی همه جا با تو
احساس یه وحشت بود

کی با همه ی قلبش
بغض شبتو وا کرد
کی حال تورو فهمید
کی با تو مدارا کرد

باشه برو حرفی نیست
من از همه دلگیرم
حالا که دلت رفته
دستاتو نمی گیرم

ما هر دو برای هم
هر ثانیه کم بودیم
کی جز تو نمی دونه
ما عاشق هم بودیم




حرفهایی که من باید به تو میزدم رو تو به من میگی؟باشه،هر جور که دوست داری،ولی این رسم رفاقت نیست.

چرا  هنوز خوابت رو میبینم؟اون هم به این نزدیکی؟

آدم مذهبی نیستم،اما خب اعتقادات خودم رو دارم،چند سال پیش یه کتاب دعا داشتم که به دعا هاش ایمان داشتم،چقدر اون دعا ها رو میخوندم واسه خودم و تو،گمش کردم،چند ساله،میخوام دوباره بخرمش...

از ما آدم ها فراموش کار تر هم هست؟

رفتم بیرون تو ماشین کرایه نشسته بودم،یهو فک کردم نزدیک عید،انگار یه گمشده ای داشتم...هر سال عید منتظر بودم زودتر بیای،یا یه جورهماهنگ کنم که بیام پیشت...

یه روزی،یه جایی،یه نفر تصمیم میگیره همه چیز رو تموم کنه،همه چیز رو فراموش کنه...به همین سادگی...باور کن!

یه حال بدی دارم،یه جورایی در حال انفجارم،فردا صبح امتحان دارم،امتحانی که بینهایت نتیجش واسم مهمه،اما الان فقط دلم میخواد گریه کنم ...نمیدونم چرا همیشه شانس من اینجوری،همیشه موقع امتحان بدترین حال روحی رو دارم
دیگه نمیخوام به چیزی فک کنم،دیگه حتا نمیخوام به دلیلش فک کنم،نمیخوام چیزی رو واسه خودم توجیح کنم ،۴ ۵ سال این کار رو کردم و بس بود ... دیگه طاقت ندارم..