وقتی میای صدای پات، از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور،که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا می شه،لحظه دیدن می رسه
هرچی که جاده ست رو زمین،به سینه من می رسه.... آه
ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم،به هر چی می خوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو،واسه کی تکرار بکنم
گلهای خواب آلوده رو،واسه کی بیدار بکنم
دست کبوترای عشق . واسه کی دونه بپاشه
مگه تن من می تونه،بدون تو زنده باشه
ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم،به هر چی می خوام می رسم
عزیزترین سوغاتیه،غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه،دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم،نه از سر هوس می خوام
عمر دوباره منی،تو رو واسه نفس می خوام
ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم،به هر چی می خوام می رسم
به هر چی می خوام می رسم...بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک تیره را. پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَه ای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر٬ مختصر کن
عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر کن
جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر میناب، جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد
چرا همیشه به خودم میگم سحر قوی باش،محکم باش،اگه فلان مشکل واست پیش امد میتونی دوباره تلاشت رو بکنی،اما تا اون مشکل پیش میاد انگار دنیا به آخر رسیده،تمام روحیم رو از دست میدم...