حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم...

من از دور و نزدیک بودنت نمی‌ترسم ، من از نبودنت میترسم

تجربش کردم..دوباره...دیشب...خوشحالم ...فلفل باورت میشه؟گفتم چشم آب نمیخوره؟خودمم باورم نمیشه...خدایا مرسی ...

چقدر دلم میخواد دوباره اون حس های ناب رو تجربه کنم...

میشه نظرتون رو در باره ی این حرف الیکا بهم بگین؟


ببخشید اینو میگم اما اگه دوست داشت هیچ وقت ولت نمیکرد
حتی اگه بدترین مشکلات جلو راحتون باشه
اینو میگه که خودشو راحت کنه( منظورش گفتن دوست دارمه)

من ازش نخواستم که بگه دوستم داره!

گریه نکن ری را ،دوباره اردیبهشت به دیدنت می ایم...

شعر از سید محمد علی صالحی،صدا از خسرو شکیبایی...بلآخره دانلود کردم،چقد زیبا و با احساس بود،راستی اون شعر هایی که مینوشتی حالا فهمیدم از کجان،من ۴۰ ساله خواهم شد،فردا را به فال نیک میگیرم...

بارون میاد،سیل آسا...شاید حال این روزای منو داره توصیف میکنه از درون...

خیلی دوستم داری و بابت همه چی ببخشمت...بابت چی؟لااقل خودت بگو!تا من هم مثل همشه مقصرت نکنم...



پی نوشت:دیشب بد جوری خاطراتت زنده شدن با خانوادت...خنده داره همه چیزهایی رو برام به عنوان نکات جدید تعریف میکنن که جزئیاتش رو باید بیان از من بپرسن!

مطمئنا خیلی از لحظه ها بوده که درکت نکردم،حالا یا نخواستم یا نتونستم یا نمیدونم،ولی کاش میفهمیدم درک نکردن تو از چه بابت بود  اونم تو زمینه ای که میدونستی،خوبم میدونستی....

نگاه نمیکنم،نمیتونم...فرار میکنم...

آرشیو رو نگاه میکنم،۵ ماه،۵ ماه بی تو ،باورم نمیشه....تو چی؟

عکس اتاقت رو که میبینم حس میکنم چقد دلم میخواست اونجا باشم...

برای تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اندوهت را به برگها بسپار،پاییز است،میریزد...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همه رویاهای ما می توانند محقق شوند. اگر ما شجاعت دنبال کردن آنها را داشته باشیم ..... والت دیسنی

هنوز هم از شادیات شاد میشم و از ناراحتیات نارحت،حتا اگه خودم مسببشون نباشم...