-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1390 00:48
دیشب موقع تحویل سال واسه خودم فال حافظ گرفتم،این امد،ظاهر قراره برم شیراز امسال!!!! خوشا شیراز و وضع بیمثالش خداوندا نگه دار از زوالش ز رکن آباد ما صد لوحش الله که عمر خضر میبخشد زلالش میان جعفرآباد و مصلا عبیرآمیز میآید شمالش به شیراز آی و فیض روح قدسی بجوی از مردم صاحب کمالش که نام قند مصری برد آن جا که شیرینان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 13:52
یکی لطف کنه واسم عیدی پک کامل کتاب های هری پاتر و به زبان اصلی بخره،ناقابل بخدا ۱۲۰- ۳۰ دلار !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همیشه دوست داشتم کادو واسم کتاب بگیرن،اما تقریبا کسی واسم این کار و نکرد،البته جز بچگی هام،که اونم بیشتر پدر بزرگم واسم میخرید،و البته دوستم،که با هم از نمایشگاه خریدیم،یعنی خرید واسم ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 13:52
سال جدید داره میاد،با خودم فک میکنم سالی که گذشت واسم چه جوری بود،میبینم بیشتر یا غمگین بودم یا مریض...دلم میخواد سال خوبی رو شروع کنم،دیگه غمگین نباشم،افسرده نباشم،استرس نداشته باشم،چه از نظر روحی و چه جسمی قوی شم،دلم میخواد فکرم رو رو کارام و هدف هام بذارم و خوب بتونم تمر کز کنم تا از پس همشون بر بیام و دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 22:17
ما عاشق هم بودیم حسی که یه عادت نیست از من که گذشت اما این رسم رفاقت نیست اینکه منو از قلبت بی واهمه می گیری اینکه منو می بازی دنبال کسی میری وقتی همه ی دنیات تنهایی و غربت بود وقتی همه جا با تو احساس یه وحشت بود کی با همه ی قلبش بغض شبتو وا کرد کی حال تورو فهمید کی با تو مدارا کرد باشه برو حرفی نیست من از همه دلگیرم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 18:46
چرا هنوز خوابت رو میبینم؟اون هم به این نزدیکی؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 02:50
آدم مذهبی نیستم،اما خب اعتقادات خودم رو دارم،چند سال پیش یه کتاب دعا داشتم که به دعا هاش ایمان داشتم،چقدر اون دعا ها رو میخوندم واسه خودم و تو،گمش کردم،چند ساله،میخوام دوباره بخرمش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 22:16
از ما آدم ها فراموش کار تر هم هست؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اسفندماه سال 1389 20:53
رفتم بیرون تو ماشین کرایه نشسته بودم،یهو فک کردم نزدیک عید،انگار یه گمشده ای داشتم...هر سال عید منتظر بودم زودتر بیای،یا یه جورهماهنگ کنم که بیام پیشت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اسفندماه سال 1389 00:18
یه روزی،یه جایی،یه نفر تصمیم میگیره همه چیز رو تموم کنه،همه چیز رو فراموش کنه...به همین سادگی...باور کن!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 18:53
یه حال بدی دارم،یه جورایی در حال انفجارم،فردا صبح امتحان دارم،امتحانی که بینهایت نتیجش واسم مهمه،اما الان فقط دلم میخواد گریه کنم ...نمیدونم چرا همیشه شانس من اینجوری،همیشه موقع امتحان بدترین حال روحی رو دارم دیگه نمیخوام به چیزی فک کنم،دیگه حتا نمیخوام به دلیلش فک کنم،نمیخوام چیزی رو واسه خودم توجیح کنم ،۴ ۵ سال این...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 00:48
دختر خاله ام برام تولد گرفت،در واقع سورپریزم کرد،این تنها نکته ی خوب امشب بود...همین
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 01:19
تولدم مبارک!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1389 12:25
هیچوقت نفهمیدم چون تو به جزییات اهمیت میدادی من هم همینطور شدم یا چون عاشق تو بودم ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 12:47
چند روز وقتی میخوابم چه عصر باشه چه شب،خوابی میبینم که مربوط به بدترین دوران زندگیمه،خواب میبینم که اون روزا دارن بر میگردن،اونقدر تو خواب گریه میکنم و داد میزنم که وقتی بیدار میشم سرم از شدت دارد در حال منفجر شدنه و خودم هم دلم میخواد گریه کنم....خدایا اگر امتحان بود همون یک بار بس بود،من دیگه طاقت ندارم...دیگه لااقل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 22:59
راستش رو بخوای غم دارم،امروز هرچقد خواستم به روی خودم نیارم که والنتین نشد.از قبل میخواستم بهت تبریک بگم،اما هر چقد فک کردم دیدم اگر من دیگه تو قلبت جایی نداشته باشم این تبریک جز زجر و ناراحتی چیز دیگه ای نداره...شاید امشب رو با کس دیگه ای جشن گرفتی ،شاید هم تنهایی...نمیدونم...اما به هر حال والنتینت مبارک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 21:36
نه شب عاشقانست نه رویا قشنگه،دلم بی تو تنگِ،دلم بی تو خونِ...کجایی؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 14:11
دلم میخواد فقط اسمت رو صدا کنم و تو گوش کنی...شاید هم گه گاهی بگویی جانم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 21:54
همه نگرانمن جز تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 23:22
واقعن دیگه باور ندارم روزی میرسه که فکرم مشغول نباشه و آزاد باشم و بی استرس و بتونم فقط کارایی رو انجام بدم که دوست دارم عامل اصلی سرفه هایی که بیشتر از ۳ ماهه دارن جونم و میگیرن استرسمه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 بهمنماه سال 1389 00:39
کاش اینجا بودی جان من،گوهر من....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 23:33
اینجا هم پر از خاطره توست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 01:49
منتظرت بودم،چند ساعت تمام،پشت سر هم...این بار هم نیومدی...شب بخیر ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 23:16
سال هاست از کرشمه باران تو میگذرم بی چتر و بارانی... در سایه پنهان میشوم در گریه پیدا هرچه هستم از تو دورم ، دور دور... دور... دور...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 22:24
پارسال این موقعها بود که همه چی خراب شد و دیگه درست نشد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 21:57
فردا میرم مسافرت.به احتمال زیاد بیشتر از ۱ ماه می مونم.اینترنت دارم اما زیاد استفاده نمیکنم،واسه همین نمیدونم آپ میکنم یا نه،اما حتما بلاگ میخونم.اگه دیدین نیستم نگرانم نشین،فقط اگه میشه واسم دعا کنین،ممنون برای تو:نمیدونم چرا حس میکنم وقتی برام ازت دور میشم...دلم گرفته،مراقب خودت باش عزیزترینم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 00:41
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستارست هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه . . . دوریه بین من و تو دوریه ماهی و دریاست دوریه بین من و تو دوریه ماه و تماشاست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 00:39
ماها نیازی به کتابهای «تعبیر خواب» نداریم یا ترسهایمان را خواب میبینیم یا نداشتههایمان را
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 00:20
یه حسی هست به اسم بی خیالی،خدایا یه کم از اونو به من بده،ممنونم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 23:08
آدمایی که عاشق میشین،به شدت از حس مالکیت پرهیز کنید که به راحتی میتونه رابطتون رو از بین ببره رونوشت به خودم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 00:12
فلفل چرا خبری ازت نیست؟