-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 13:29
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 22:08
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 23:52
تو که نیستی ،حتا دلخوشی ندارم که بیام نت،دلم برات تنگ شده،زود بیا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 01:16
دیدم تو خواب وقت سحر شهزاده ای زرین کمند نشسته بر اسب سفید می اومد از کوه و کمر می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم شهزاده ی رویای من شاید تویی اون کس که شب در خواب من آید تویی تو از خواب شیرین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 22:55
الان باید خوشحال باشم،چون کارم درست پیش رفت و حل شد،ولی انقدر خستم که حسی ندارم،اما خدایا شکرت به خاطر همه چی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 11:44
اون بالا رو بخونین،دلیلش اینه ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 00:45
اردیبهشت ماه رو خیلی دوست دارم،تو میدونی چرا ،نه؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 00:04
اصن هیشکی من و دوست نداره،اصن هیچم حالم خوب نیست،اصن دلم میخواد گریه کنم.هیچیم نشده،فقط دلم میخواد غر بزنم،فردا خوب میشم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 22:29
کمی آهسته تر زیبا،کمی آهسته تر رد شو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 20:47
خیلی طول کشید تا بفهمم آدما با هم خیلی فرق دارن،که دیدشون با هم متفاوته،مخصوصا اگه از دو جنس مختلف باشن.یاد گرفتم اگه کسی اون عکس العملی که من میخواستم و انجام نداد یا اون کاری رو که من انتظار داشتم،دلیل بر بد بودنش یا خیلی چیزای دیگه نیست،تنها دلیلش همون تفاوته . چیزی حدود 5 سال طول کشید این ها رو بفهمم،کم نیست،اما...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 18:20
فکر میکنم یه سری از مشکلاتی که داشتم دارن کم کم حل میشن و از بین میرن،خیلی خوشحالم،خدایا شکرت،میدونم هنوز کلی کار دارم و کلی سد جلو راهمه،اما من به خودم قول دادم که دیگه قوی باشم و نترسم و با مشکلاتم رو به رو شم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 23:53
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 20:32
تو ناراحت نباش،شاد باش،بخند،من طاقت ناراحتی تو رو ندارم...
-
یک واقعیت
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 22:07
مطرود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 02:46
نمیدونم واسه تو سخت تره که از اینجا دوری و چیزی یا کسی از من پیش تو نیست،یا برای من که اینجا هستم و همه کسانت با چهره هایی شبیه تو و با خصوصیاتی مثل تو در کنارم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 01:17
بعضی وقتا فکر میکنم دنیا داره من رو دست میندازه،اون موقع ها که تو اینجا بودی و موقعیتی پیش میومد که من و تو با هم یکجا تو یه مهمونی باشیم،واسم مشکلی پیش میومد و نمیشد،اما الان که نیستی خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرش رو کنی واسم موقعیت پیش میاد ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 23:16
خدایا یعنی روزی میشه که منم بیام اینجا،با خوشحالی بگم که منم پذیرش گرفتم،کارام درست شده،اونی که دوستش دارم خوشحاله و میخواد بیاد پیشم؟خیلی نا امیدم ... پی نوشت:تو رو خدا اینکه میبینی میگم نا امیدم ناراحتت نکنه،مطمئن باش من همه تلاشم رو اینبار میکنم پی نوشت: این آهنگ و شعرش رو خیلی دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 22:29
امشب که کیک پختم شام درست کردم،یاد اون شبایی بودم که بعد این کارا منتظر بودم با هیجان تمام واست تعریف کنم و تو با لذت گوش بدی،خیلی حس خوبی بود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 13:26
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 13:24
باید بشینم یه برنامه ریزی درست و حسابی واسه کارام بکنم،نباید بذارم ایندفه همه چیز بیخودی خراب شه،باید نهایت تلاشم رو بکنم،باید دوبار شروع کنم واسه امتحان هام خوندن و حتما باید در کنارش ورزش کنم تا سر حال باشم و زود خسته و مریض نباشم،میخوام شاد باشم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 فروردینماه سال 1390 23:32
میدونی بیشترین خوشحالیم واسه چیه؟اینکه تو نتیجم رو گرفتی و حتا بیشتر از من خوشحال بودی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1390 14:17
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1390 14:49
اینجا تنها جاییه که میتونم راحت بگم خیلی دوست دارم....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 17:38
یعنی مادری دارم که خیلی باحاله،هنوز نتیجه امتحان زبانم نیومده،میگه تو نمیخوای کلاس زبان بری؟همه دارن میرن کلاس اون وقت تو میخوای باز خودت بخونی؟!!!!!!! کلا خانواده ای دارم که که خیلی بهم روحیه میدن!!!!!بخدا روحیم خوب بوده،اما وقتی اینا رو میگن میگم لابد نتیجم افتضاح میشه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 01:10
خوشحالم که یه بارم شده ازم خواستی کاری برات بکنم،بدون اینکه من بگم
-
۱۳
شنبه 6 فروردینماه سال 1390 14:22
همه میگن ۱۳ عدد نحسیه،من ۱۳ اسفند امتحان دادم،۱۳ فروردین نتیجش میاد!اما من ۱۳ شهریور با تو دوست شدم،پس امکان نداره ۱۳ نحس باشه...
-
سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداری
شنبه 6 فروردینماه سال 1390 01:39
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 14:17
من ۲ تا امتحان داده بودم که نتیجش واسم خیلی مهمه،اولی رو وقتی امتحان دادم میدونستم بد دادم و به احتمال زیاد باید دوباره امتحان بدم،اما بدیش این بود که تا سال دیگه این امتحان تو ایران برگزار نمیشه و باید برم یه کشور دیگه،امروز نتیجش اومد و همونطور که خودم حدس میزدم خوب نبود،منی که همیشه کلی ناراحت میشدم اینبار فقط لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1390 13:40
دیشب تو ماشین که بودم داشت آهنگ چشمات مهرنوش پخش میشد و من باهاش میخوندم یهو یاد این افتادم که گفته بودی چشمام تا همیشه مال تو چون میدونم دوستشون داری،حتا بعد جداییمون هم باز این رو گفتی،یهو ساکت شدم،گفتم لابد الان دیگه این نظر رو نداری...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1390 13:37
تمام دیشب خواب میدیدم که اومدی ایران اما به من نگفتی...