-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 20:59
خنده داره ولی خوشحالم که تو این مدتی که باهم نبودیم مشکلاتی داشتم و تنهایی تونستم باهاشون کنار بیام،دلم نمیخواد فکر کنی من تو رو واسه وقتایی که مشکل دارم و بخاطر آرامش دادن میخوام و یا میخواستم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 22:36
دوست دارم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 22:31
میدونم سختی تموم میشه،میدونم ناراحتی ها یه روز به خوشی تبدیل میشن....اما کاش یاد بگیرم محکم باشم و با کوچکترین سختی و ناراحتی خودم رو نبازم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:44
خدایا این بار هم خودت کمکم کن...خسته ام
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مردادماه سال 1389 14:18
باورم نمیشد sms ام بهت میرسن....چرا بهم نگفته بودی؟ای کاش جواب نمیدادی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 مردادماه سال 1389 22:17
هنوز یاد نگرفتم ساز دهنی بزنم...امشب میخوام بزنم...یادته میگفتی وقتی تو ساز دهنی بزنی یعنی چی؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 23:51
من از ان روز که در بند توام آزادم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 23:46
باز هم شروع کردم به شمردن روزهایی که ازت بی خبرم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 22:43
نمیتونی پنهون کنی داغونی،نمیتونی یادش نباشی به این آسونی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 18:46
طاقت دیدن عکسا تو ندارم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 13:35
الان دیگه مامانت باید برسه و میری بغلش میکنی و میبوسی و میدونم بعدش یه دنیا آرامشه...واقعن از ته دلم برات خوشالم...شاد باشی همیشه عزیزترینم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مردادماه سال 1389 20:09
خداحافظی خیلی مزخرفه،خیلی دردناکه...چرا هنوزم دلم نمیاد گوشی رو قطع کنم؟چرا هنوز دلم میخواد صداتو بشنوم؟چرا هنوز صحبت امو کش میدم که خدافظی نکنم؟چرا هنوز وقتی شارژم تموم میشه در به در دنبال یه راهیم تا دوباره بهت زنگ بزنم؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مردادماه سال 1389 17:24
جات خالی بود.بیشتر از همیشه...هر جا رو که نگاه میکردم انگار توام بودی...حواسم نبود و یهو بر میگشتم به ۲ سال پیش درست همچین روزی که هر دو باهم بودیم و نگاه های یواشکی ما دو تا...میبینی بازی روزگار رو؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 23:39
همه چی بر عکس..اینبار من هستم تنها،بی این که تو باشی...توام مثل من حسرت میخوری؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مردادماه سال 1389 21:37
خدایا نمیخوای دعام رو استجابت کنی،نکن،اما دیگه اینجور هم نکن که تشنه تا لب برکه ببری و برگردونی....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مردادماه سال 1389 20:10
دلم تنگ است برایت با تمام وجودم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مردادماه سال 1389 12:12
یاد تو هر جا که هستم با منه....داره عمر منو آتیش میزنه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 20:26
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین،دو تا دور افتاده ی تنها نشین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 17:22
این نوشته ی ویولت را حتما بخوانید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 17:19
وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد. اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 00:28
میدونم که این quize های facebook هیچ روال خاصی ندارن،اما خوشحالم که تورو به عنوان اولین Top friend ام انتخاب کرد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 23:35
جدا تا حالا خواب من رو دیده بودی؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 23:30
دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 23:27
عادت کردی؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 تیرماه سال 1389 22:31
هنوز منتظرم،خوشحالم از همین ارتباط ناچیز...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 تیرماه سال 1389 01:06
حتا خودم هم طاقت خوندن وبلاگ قبلیم رو ندارم....لعنتی بفهم....دارم گریه میکنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 23:09
جوابم رو نمیدی ازم دوری میکنی،بهم بی اعتنایی میکنی...و من بیشتر از هر وقت دلتنگتم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 00:17
تبدیل کردن دوستی به عشق آسونه،اما عشق به دوستی....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 23:57
واسه برگشتنت هر شب درا رو باز میذارم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 23:25
هرگز حسرتی در هیچ جای دنیا اینگونه جمع نمی شود که در همین 3 واژه کوتاه"او دوستم ندارد"......