خوب نیستم عزیزم،تمامه زندگیم انگار به هم پیچیده شده...البته میدونم تقصیر خوده منه ک همیشه انگار باید نگران چیزی تو زندگیم باشم...تو خوبی عزیزم؟چقدر خوبه که حالم رو میپرسی...
شاید بتونی اسمشو ترس از آینده بذاری نه ناراحتی اینو همه دارن همه وحشت از وقایع تلخ که حدس میزنیم ممکنه پیش بیاد ولی سعی کن خوش بین باشی و توی زمان حال زندگی کنی نه آینده
سلام
وبلاگ زیبایی داری و مطالبت زیباست
خوشحال میشم اگه وبلاگ من هم سربزنی و نظرتو راجع به تبادل لینک بگی
ممنون
فعلا
چطوری سحر جونم؟
خوب نیستم عزیزم،تمامه زندگیم انگار به هم پیچیده شده...البته میدونم تقصیر خوده منه ک همیشه انگار باید نگران چیزی تو زندگیم باشم...تو خوبی عزیزم؟چقدر خوبه که حالم رو میپرسی...
اپم سحری
شاید بتونی اسمشو ترس از آینده بذاری نه ناراحتی
اینو همه دارن همه
وحشت از وقایع تلخ که حدس میزنیم ممکنه پیش بیاد ولی سعی کن خوش بین باشی
و توی زمان حال زندگی کنی نه آینده
ای کاش یاد بگیرم،اونوقت نصف مشکلاتم حل میشن!
شاید بتونی بعضی از نگرانیهاتو واسه بعضی از دوستات که قابل اطمینان بیان کنی و اونوقت باهم ببینین که واقعا نگرانیت بجا بوده یا نه
دلم میخواد این کارو بکنم اما دوستام در دسترس نیستن...چقدر بده این بزرگ شدن همه از هم دور میشن...