حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

واسه اینکه زبانم(انگلیسی) فراموش نشه و دایره لغاتم خوب شه،رفتم کتاب هری پاتر به زبان اصلی رو خریدم،که چون داستانش رو دوست دارم برام جذاب باشه،ولی وقتی خوندم بدیش این بود که من فارسیش رو از حفظ بودم از بس خونده بودم!!!!خوب پس باعث میشد هر جا که یه لغت بلد نبودم ازش بگذرم ....امروز یه کتاب شرلوک هولمز خریدم،خوب زبانش خیلی خیلی سادست،اما از شانس من همین که شروع کردم به خوندنش دیدم اینم داستانیه که من فیلمشو دیدم،حالا اصلآ من شرلوک هولمز نمیدیدما!!!شما ببینین من چقد شانسم زیاده،خلاصه این بود داستان زبان انگلیسی آموختن من..همون برم آلمانی بخونم سنگینترم!!!

روز ولنتاین روز قشنگیه،بعضی وقتا خوبه که یه بهانه ای وجود داشته باشه تا به کسی که دوسش داری ابراز علاقه کنی و بخوای یه روز خوب رو باهاش بگذرونی..ولنتاین مبارک...و من هنوز عاشقم...

یعنی الان دلم میخواد دانشگاهای سوئد رو خفه کنم با این جواب دادنشون،تا نمره زبانم نرسید بدو بدو میل زدن که نرسیده و اینا و زود باش و از این چیزا،اما وقتی که رسید هیچی تو پروفایلم ننوشتن،تا اینکه امروز میل زدم زحمت کشیدن گفتن رسیده!باز خدا رو شکر که زود جواب دادن 

وقتایی که میبینم دمای هوای اونجا چقد پایینه،هی دمای هوای اینجا رو نگاه میکنم،دلم میگیره،دلم میخواد اینجا سرد تر از جایی که تو هستی باشه...دلم نمیخواد سردت باشه...

امروز بعد مدت ها این آهنگ رو گوش کردم،منو برد به سال اول دوستیمون،یادته این و برات خونده بودم؟

امروز level one درس آلمانی رو تموم کردم،نمره امتحانم ۹۶ شد،خوشحالم!

هر وقت میرم خونه ،دلم میخواد اونجا باشی تا من بیام یواشکی از تو کوچه نگاهت کنم،چه روزای خوب و قشنگی بود..دلم برات تنگ شده....

این روزا یه کم ناراحتم  ،حتی گریه میکنم واسه مشکلاتم،بعد امیدوار میشم،میخندم،ی کم مریض میشم،دوباره خوب میشم،میرم دنبال کارای پذیرشم،آلمانی میخونم،این آخری شده تفریحم،از اینکه یه چیز جدید دارم یاد میگیرم خوشحالم،خلاصه این روزا هستم و نیستم...نگرانم 

بچه ها کسی نذر خوبی واسه بر آورده شدن  حاجت سراغ  داره؟خیلی برام مهمه ...