این چند روزه که کم پیدام،اومدم پیش خانوادم،خوبه کار خاصی نمیکنم اما خیالم راحته.مامانم من رو به زور برد دندون پزشکی و یه دندون عقلم و کندم که الان جاش بخیه زده شده و یه دندونمم امروز پر کردم که هنوز بی حس و حس میکنم صورتم کجه!خلاصه اینکه هستم فعلا،همه چی آرومه....گوش شیطون کر البته....
از اینکه با بزرگ شدن بین دوستی ها و رفاقتا فاصله میفته خوشم نمیاد....اما انگار بعضی وقتا چاره ای نیست...بعضی چیزا اجتناب ناپذیرن وقتی زندگیت داره مسیرش رو عوض میکنه...