حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

یکی لطف کنه واسم عیدی پک کامل کتاب های هری پاتر و به زبان اصلی بخره،ناقابل بخدا ۱۲۰- ۳۰ دلار !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همیشه دوست داشتم کادو واسم کتاب بگیرن،اما تقریبا کسی واسم این کار و نکرد،البته جز  بچگی  هام،که اونم بیشتر پدر بزرگم واسم میخرید،و البته دوستم،که با هم از نمایشگاه خریدیم،یعنی خرید واسم ...

سال جدید داره میاد،با خودم فک میکنم سالی که گذشت واسم چه جوری بود،میبینم بیشتر یا غمگین بودم یا مریض...دلم میخواد سال خوبی رو شروع کنم،دیگه غمگین نباشم،افسرده نباشم،استرس نداشته باشم،چه از نظر روحی و چه جسمی قوی شم،دلم میخواد فکرم رو رو کارام و هدف هام بذارم و خوب بتونم تمر کز کنم تا از پس همشون بر بیام و دیگه اشتباهات قبلیم رو تکرار نکنم.یعنی واقعن آرزو میکنم بتونم از اشتباهاتم درس بگیرم و این فقط تو حرف نباشه.
واسه هم دوستان و عزیزانم سال خوبی رو آرزو میکنم و از ته دلم میخوام که شاد باشن و سالم و موفق.


 
برای تو:همیشه  هر جا هستی شاد باشی و موفق،مراقب خودت باش...

ما عاشق هم بودیم
حسی که یه عادت نیست
از من که گذشت اما
این رسم رفاقت نیست

اینکه منو از قلبت
بی واهمه می گیری
اینکه منو می بازی
دنبال کسی میری

وقتی همه ی دنیات
تنهایی و غربت بود
وقتی همه جا با تو
احساس یه وحشت بود

کی با همه ی قلبش
بغض شبتو وا کرد
کی حال تورو فهمید
کی با تو مدارا کرد

باشه برو حرفی نیست
من از همه دلگیرم
حالا که دلت رفته
دستاتو نمی گیرم

ما هر دو برای هم
هر ثانیه کم بودیم
کی جز تو نمی دونه
ما عاشق هم بودیم




حرفهایی که من باید به تو میزدم رو تو به من میگی؟باشه،هر جور که دوست داری،ولی این رسم رفاقت نیست.

چرا  هنوز خوابت رو میبینم؟اون هم به این نزدیکی؟

آدم مذهبی نیستم،اما خب اعتقادات خودم رو دارم،چند سال پیش یه کتاب دعا داشتم که به دعا هاش ایمان داشتم،چقدر اون دعا ها رو میخوندم واسه خودم و تو،گمش کردم،چند ساله،میخوام دوباره بخرمش...

از ما آدم ها فراموش کار تر هم هست؟

رفتم بیرون تو ماشین کرایه نشسته بودم،یهو فک کردم نزدیک عید،انگار یه گمشده ای داشتم...هر سال عید منتظر بودم زودتر بیای،یا یه جورهماهنگ کنم که بیام پیشت...

یه روزی،یه جایی،یه نفر تصمیم میگیره همه چیز رو تموم کنه،همه چیز رو فراموش کنه...به همین سادگی...باور کن!

یه حال بدی دارم،یه جورایی در حال انفجارم،فردا صبح امتحان دارم،امتحانی که بینهایت نتیجش واسم مهمه،اما الان فقط دلم میخواد گریه کنم ...نمیدونم چرا همیشه شانس من اینجوری،همیشه موقع امتحان بدترین حال روحی رو دارم
دیگه نمیخوام به چیزی فک کنم،دیگه حتا نمیخوام به دلیلش فک کنم،نمیخوام چیزی رو واسه خودم توجیح کنم ،۴ ۵ سال این کار رو کردم و بس بود ... دیگه طاقت ندارم..

دختر خاله ام برام تولد گرفت،در واقع سورپریزم کرد،این تنها نکته ی خوب امشب بود...همین

تولدم مبارک!

هیچوقت نفهمیدم چون تو به جزییات اهمیت میدادی من هم همینطور شدم یا چون عاشق تو بودم ...