حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

چقد این نوشته درسته...

نوشتن از نبودنت بهم کمک نمیکنه...هیچ چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فک کنم دیشب بود ،قبل خواب به خودم گفتم چی میشد صبح پا میشدم میدیدم همه ی اینایی که تا به حال بهم گذشته یه کابوس بوده و حالا همه چی خوبه و تو کنارمی و من رو بیدار میکنی،بعد با خودم گفتم وقتی تا حالا هیچوقت پیشم نبودی پس چه جوری میشه واقعیت داشته باشه؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بعضی وقتا حس میکنی یکی قلبت رو گرفته تو مشتش و هی داره محکم فشار میده....اره،بعضی از دردها و ناراحتیا اینجورین،قلبت درد  میگیره و تو حسش میکنی....

فکر کردم بیای خوابم میبره...اومدی و خوابم نبرد...

بدی بزرگ شدن اینه که صبر و حوصله ها کم میشن...

یه بار به من بگو وقتی دلتنگتم چی کار باید بکنم؟

هر چقدر بیشتر منتظر باشی،کمتر نتیجه میگیری....

غصه دارم خب....
چرا نیستی آخه؟

خدایا شکرت واسه همه چیزایی که بهم دادی و ندادی ...

دلم گرفته.....یکی نیست بهم بگه تو کی دلت نگرفته!!!

رحیل:


فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت

دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ

زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

آن طفل که چو پیر ازین قافله درماند

وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت

از پیش و پس قافله ی عمر میدنیش

گه پیشروی پی شد و گه باز پسی رفت

ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم

دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت

رفتی و فراموش شدی از دل دنیا

چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت

رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد

بیدادگری آمد و فریادرسی رفت

این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست

دلم رو به چی خوش کنم آخه؟


بچه ها ببخشید،فکر کنم یه مدت فقط همینجوری بنویسم،اگه ناراحتتون میکنه نخونین،دلم نمیخواد شما ها هم ناراحت بشین...

خدایا خانواده ام رو حفظ کن و سالم نگهشون دار،باشه؟

خدایا چرا کمکمون نمیکنی؟؟؟؟

خوابهای من همیشه چپ هستن!دوران دانشجویی خواب میدیدم فلان درس و چه نمره ی بالایی گرفتم و بعد خواب میدونستم چقدر نمرم باید افتضاح بشه و میشد!!!
قبل عید گفتم خوابهایی میبینم که مربوط به بدترین دوران زندگیمه و تو خواب دارم گریه میکنم و جیغ میزنم،خب حالا خیلی زیبا اینبار خوابم به واقعیت رسید تا نکنه خدای نکرده باورم بشه خوابای من همیشه چپ هستن!!!
خدایا تو حکمت کارات موندم،مرسی!!!
پینوشت:خواهش میکنم نپرسید این بدترین دوران چیه...

یه عکسی هست تو profile picture فیسبوکم،که کات شدست،کنارم تویی،مال آخرین باره،تنها عکسای دونفرمون مال همون شبه،تو عکس دارم میخندم،اما الان که میبینمش بغض ته گلوم رو میگیره،دلم میگیره،با تمام وجودم دلتنگتم،میفهمی؟

بعضی وقتا با خودم فکر میکنم علی رغم اینکه فکر میکنم آدم ضعیفی تو زندگیم هستم ،اما اینجوری نیست و قوی هستم
تو زندگیم مشکلات بدی داشتم و دارم،جوری که دلم نمیخواد واسه هیچ کسی تو زندگیش پیش بیاد،شکست خوردم ،سختی کشیدم،ناراحتی کشیدم،گریه کردم،امیدم رو از دست دادم...اما بعد یه مدت کم،خودم رو دوباره پیدا کردم و خودم به خودم روحیه دادم و گفتم که همشه یه راهی واسه جبران هست،میشه باز هم تلاش کرد
خیلی شخصیت اسکارلت کتاب بر باد رفته رو دوست دارم که همیشه میگفت فردا حتما یه راهی پیدا میکنم...


پینوشت:هروقت مطلبی مینویسم،میخوام موضوعش رو مشخص کنم فک میکنم که بزنم برای او یا نه،آخه وقتی همه جای زندگیم هستی چه جوری ننویسم برای او؟