حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

روحیه ام بد جوری بهم ریخته...شایدم دارم بیخودی بزرگش میکنم...



پی نوشت:تقریبا ربطی  به عشق و اینا نداره...
نظرات 4 + ارسال نظر
صابر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 http://moshavereh3.blogsky.com

این نیز بگذرد...... گاهی ادم متحول میشه...کاهی غمگین...این رسم زندگی هست

امین شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:00

به یه سفر برو هرچند کوتاه

الان وقتشو ندارم :(

الیکا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:48

رویا فقط رویا باقی میمونه
مرسی که اومدی
در ضمن دقت کردی داریم خود ازاری میکنیم؟

سلام..من همیشه بهت سر میزنم عزیزم...این خود آزاری رو خوب گفتی!
الیکا انقدر دلم میخواد اسمش رو صدا کنم...

فلفل سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:21

منم همینطورم سحر،
دقیقا هم ربطی به عشق و اینا نداره :(

اخی،الهی،حس خوبی نیست...درکت میکنم
راستی خوندم که گفتی تمومش کردی...امیدوارم تصمیم خوبی باشه عزیزم،قوی باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد