حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

پارسال این موقع ها بود که نوشتم تمام دلخوشیم این بود که وقتی مهر بیاد یه مدتی اختلاف زمانیمون کم میشه...حالا که نیستی با این دلخوشی چی کار کنم؟..امسال این موقع انقدر غم دارم که متوجه نشدم زیاد  ...مادربزرگم فوت کرد،گرچه مریض بود،گرچه همه میدونستیم رفتنیه،اما از دست دادن یک عزیز خیلی سخته...خدا بیامرزتت...خدایا بقیه عزیزانم رو حفظ کن ...

پینوشت:ممنون که بازم کنارمی و بهم آرامش میدی ...خیلی دوست دارم بهترینم...

نظرات 2 + ارسال نظر
امین یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:11

خدا رحمتش کنه
دنیا همینه
قصه رفتن آدماس

مرسی

فلفل پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:06

سلام سحرجون تسلیت می گم خدا رحمتشون کنه
سحر دلم برات تنگ شده خوبی؟

سلام عزیزم،مرسی
منم دلم برات تنگ شده،اما تو که از وقتی ازدواج کردی دیگه خبری ازت نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد