حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

رفتم دکتر(روانشناس)واسه ی مشکلی که دارم،خوب یه جورایی نا امیدم کرد از اینکه راحت حل شه،یا اصلآ ممکنه حل نشه...خیلی ناراحت بودم،بغض کرده بودم،اما یادم رفت بهش بگم آقای دکتر،من به معجزه اعتقاد دارم،به اینکه اگر خدا بخواد میشه...حتی اگر همه دنیا بهم بخندن،که اگر اینطوری نبودم شاید تا حالا ی دختر افسرده بودم که هیچ انگیزیی نداشت و  فقط دارو مصرف میکرد...اما من هنوز انگیزه دارم و برای زندگیم برنامه ریزی میکنم و زندگی میکنم و تلاش میکنم و از همه مهمتر عشق میورزم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد