تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی
تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی
خیالها را که کنار بزنی
خاطرات را که بتکانی
اوهام را که نادیده بگیری
یک سمت وجودم جای خالی توست و
دیگر سمت تلنبار هیچ!
"وقت آمدنت نیست؟!"
از بس خیال داشتنت را داشتم،
اینقدر به خیال آمدنت چشمانم را باز وبسته کردم
خودم هم خیال شدم!
تمامش کن عزیز دلم...
دیگرمن وخیال ازهم خسته شده ایم ....
من
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 ساعت 13:48
سلام
سلام
منم سلام
می بینم که بالاخره داره میاد
امیدوارم که روزای خوبی رو داشته باشین
مراقب خودت باش سحر
سلام،مرسی امین،لطف داری
تو هم همینطور،مراقب خودت و خانومت باش
اگه نیاد ببینتت من باهاش هر می کنم!
چقد دوست دارم فلفلی