حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

بگو ای مرد من ای از تبار هر چه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق

بگو ای سوخته ای بی رمق ای کوه خسته
بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته

بگو با من بگو از در و داغت
بذار مرحم بذارم روی زخمات

بذار بارون اشک من بشوره
غبار غصه ها رو از سراپات

بذار سر روی شونم گریه سر کن
از اون شب گریه های تلخ هق هق

بذار باور کنم یه تکیه گاهم
برای غربت یه مرد عاشق

رها از خستگی های همیشه , باورم کن
بذار تا خالی سینم برات آغوش باشه

برهنه از لباس غصه های دور و دیرین
بذار تا بوسه های من برات تن پوش باشه

تو با شعر اومدی عاشقتر از عشق
چراغی با تو بود از جنس خورشید

کدوم طوفان چراغ رو زد روی سنگ
کتاب شعر رو از دست تو دزدید

بگو ای مرد من ای مرد عاشق
کدوم چله از این کوچه گذر کرد

هنوز باغچه برامون گل نداده
کدوم پاییز زمستون رو خبر کرد

بذار سر روی شونم گریه سر کن
از اون شب گریه های تلخ هق هق

بذار باور کنم یه تکیه گاهم
برای غربت یه مرد عاشق

نظرات 2 + ارسال نظر
فلفل پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:41

سلام خوبی؟ نیستی؟

سلام عزیزم،خوبم،هستم،فقط یه کم درگیر کارمم

مهراب کمالیl چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:56 http://mehrabkamali.blogsky.com

قشنگ و زیبا سرودید دوست عزیز.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد