حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میزارم تورو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصهء غربت تو قد صدتا قصه بود

یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه 

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه


پی نوشت:تندیس،وشه،۳ سال پیش ...


نظرات 3 + ارسال نظر
adamaak چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 http://adamaak.blogsky.com

سلام
وب خوبی داری دوست من
وب من تازه متولد شده خوشحال میشم بهم سر بزنی

آلبالو چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:16

سحر اینو خودت گفتی؟

نه عزیزم،من و چه به این کارا،مال آهنگ داریوش

امین چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:20

به داریوش رسیدی؟!!!!!!!!


به داریوش رسیده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد