حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

صبح که پاشدم،دیدم برام میل امده که واسه خوابگاه جا نداریم،من آخره می فرم خوابگاه رو پر کرده بودم...نمیدونم باید چی کار کنم،دارم میگردم دنبال خونه و اتاق،خدا کنه یه جای خوب با یه قیمت مناسب گیرم بیاد...این از ویزا اینم از خوابگاه....خدایا نا شکری نمیکنم ،شکرت،اما میشه یه کم کارای من دقیقه ۹۰ نیوفته؟

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:58

سحر چی شد کارات؟ ویزات اومد؟ بلیط گرفتی؟ یه خبری از اوضاع احوالت بده دختر خوب.

عزیزم وقتی هیچی نمیگم مطمئن باش هنوز منتظر ویزام!!!!!!!یعنی قشنگ من رو معطل خودش کرده،ویزام که بیاد بلیتم میگیرم،اینجوری بهتره برام،تا بیاد خبرشو میدم عزیزم
مرسی از پیگیریات آلبالو جونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد