حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

زندگیم رو دور تند افتاده،اصلآ نمیفهمم چه جوری روزا میگذاره...میگذره و من هنوز کاری نکردم....
امروز ۶ سال گذشت،۶ سال با تمام خوبی ها و بادی ها و دوریاش،حتی باورش برا خودمم سخته،اما خوشحالم،مثل روز اول نه....خیلی خیلی بیشتر دوستت دارم...

نظرات 2 + ارسال نظر
امین دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:34

میگه عارفی را گفتن چه چیزی رو نگین انگشترم بنویسم که هروقت که ناراحتم بهش نگاه کنم و هروقتم که شادم بهش نظر کنم
گفت بنویس

({ میگذرد})

کاش خوب بگذره ،با خاطره خوب....

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:05

سحر جونم یه خبری از خودت بده، چی کارا میکنی؟ همه چیز خوبه؟

ی پست جدید نوشتم عزیزم،خوب نیستم زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد