حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

حرفهای من

تو با دلتنگی های من،تو با این جاده همدستی

فک میکنم همه چی دست به دست هم دادن تا من روزای مزخرفی رو تجربه کنم...

این خونه برام پر از هوای تو ...اینجا بیشتر از هروقت دلتنگتم...

دلم اغوشت رو میخواد با بوسه هایت،دستهای مردونه ات که محکم بغلم کنن و...روزت مبارک مرد من...

تو مرگ ِ دلم را ببین و برو...

تیمهای محبوب  هر دومون  حذف شدن،دیگه فینالی نیست که واسه هر دومون جالب باشه و سرش کل کل کنیم...

جالبه از toolbox  بالای internet explorer به جای اینکه هوای اینجا رو بخوام واسم  دماشو بگه از همون اول  شهر تورو گذاشتم،روزی ۱۰۰۰ بار نگاش میکنمو با خودم فک میکنم تو اون موقع تو اون هوا داری چی کار میکنی،چی پوشیدی؟

دیووووووووونه باید سرت داد بزنم که دارم از دلتنگیت میمیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخه چرا باید حتا جام جهانی منو یاد تو بندازه و برام پر از خاطره باشه...

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست...

چقدر دلم برا صدا کردن اسمت تنگ شده...

تو اکنون ز عشقم گریزانی،غمم را ز چشمم نمیخوانی،از این غم چه حالم نمیدانی...

در بستن ِ پیمان ِ ما تنها گواه ما شد خدا...

آخرش همون جور باهم رفتار کردی که همیشه ازش میترسیدم و اما ته دلم،با خودم میگفتم نه اون هیچوقت باهم اینجور نمیکنه...

گفتی برو دنبال زندگی خودت...هنوزم باورم نمیشه اون صدای غمگین مال تو بود...شوکه

شدم...بغض وحشتناکی تو گلوم بود...رفتم...

خیلی سخته که از جایی که با عشق ساختیش و با عشق  ازش رد شدی بیای یه جای دیگه و 

بنویسی...امیدوارم عادت کنم به اینجا..