امشب تولدمه،یا بهتره بگم فردا...۲۵ ساله شدم،همیشه از ۲۵ سالگیم انتظاری غیر از اینی که الان هستم داشتم،اما باز خدایا شکرت به خاطر همه چی...
می گویند "قسمت" نیست... "حکمت" است
من امروز کجام و تو امروز کجایی؟
همه درد دنیا یه شب درد من نیست
.
.
.
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میزارم تورو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصهء غربت تو قد صدتا قصه بود
یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه
پی نوشت:تندیس،وشه،۳ سال پیش ...
واسه اینکه زبانم(انگلیسی) فراموش نشه و دایره لغاتم خوب شه،رفتم کتاب هری پاتر به زبان اصلی رو خریدم،که چون داستانش رو دوست دارم برام جذاب باشه،ولی وقتی خوندم بدیش این بود که من فارسیش رو از حفظ بودم از بس خونده بودم!!!!خوب پس باعث میشد هر جا که یه لغت بلد نبودم ازش بگذرم ....امروز یه کتاب شرلوک هولمز خریدم،خوب زبانش خیلی خیلی سادست،اما از شانس من همین که شروع کردم به خوندنش دیدم اینم داستانیه که من فیلمشو دیدم،حالا اصلآ من شرلوک هولمز نمیدیدما!!!شما ببینین من چقد شانسم زیاده،خلاصه این بود داستان زبان انگلیسی آموختن من..همون برم آلمانی بخونم سنگینترم!!!
یعنی الان دلم میخواد دانشگاهای سوئد رو خفه کنم با این جواب دادنشون،تا نمره زبانم نرسید بدو بدو میل زدن که نرسیده و اینا و زود باش و از این چیزا،اما وقتی که رسید هیچی تو پروفایلم ننوشتن،تا اینکه امروز میل زدم زحمت کشیدن گفتن رسیده!باز خدا رو شکر که زود جواب دادن
وقتایی که میبینم دمای هوای اونجا چقد پایینه،هی دمای هوای اینجا رو نگاه میکنم،دلم میگیره،دلم میخواد اینجا سرد تر از جایی که تو هستی باشه...دلم نمیخواد سردت باشه...
امروز بعد مدت ها این آهنگ رو گوش کردم،منو برد به سال اول دوستیمون،یادته این و برات خونده بودم؟